مثل تموم دنیـــــــــــا...
من بعد رفتنت به خدا پیر می شوم
برگرد خوب ِمن که زمینگیر می شوم
گفتم که بعدِ تو به غزل می برم پناه
با هر غزل به عشق تو زنجیر می شوم
تکرار می کنم همه ی خاطرات را
هر بار که به دست تو تسخیر می شوم
کابوس ” روز وصلتم” انگار در شبت
با رفتنت به نفعِ تو تعبیر می شوم
هر بار که به دست تو تسخیر می شوم
دردی نهفته ام که در این گیر و دارها
هر لحظه با خیال تو درگیر می شوم
یک آیه از کتاب نگاهت شدم ببین!
اینگونه من به نام تو تفسیر می شوم
این شعرها بدون تو معنا نمی دهد
از واژه واژه ی غزلم سیر می شوم!
نظرات شما عزیزان: